نتایج مطالعات محققان دانشگاه ام آی تی نشان دادهاند، مغز انسان عادات را برای راحتتر شدن کارش شکل میدهد. برای ایجاد عادات مثبت شاید بهترین کار این باشد کتابهایی که در حوزهی عادات نوشته و منتشر شدهاند را بخوانیم، نکتهها، توصیهها و تمرینهای کاربردی ارائه شده را اجرا کنیم تا به مرور زمان عادات منفی را از بین برده و عادات مثبت در خود بپرورانیم.
بهترین کتابها برای ترک عادتهای قدیمی و ایجاد عادتهای خوب
۱- «عادتهای اتمی / یک راه ساده و اثبات شده برای ایجاد عادات خوب و شکستن عادات بد»
از بین بردن عادات بد کاری دشوار است. برای شروع به الگو، راهنما و معلم نیاز است. کتاب «عادتهای اتمی / یک راه ساده و اثبات شده برای ایجاد عادات خوب و شکستن عادات بد» بهترین معلم و راهنماست.
جیمز کلیر نویسندهی این کتاب سالهای زیادی از زندگیاش نگذشته، تجربیات زیستهی زیادی ندارد، به معنای دقیق کلمه دنیا دیده نیست. روز ۲۲ ماه ژانویهی سال ۱۹۸۶ در شهر هامیلتون ایالات متحده به دنیا آمده. در رشتهی بیومکانیک از دانشگاه دنیسون فارغالتحصیل شده و به جای فعالیت در دنیای مهندسی، مطالعه و پژوهش دربارهی عادتهای انسانی را شروع کرد. در وبسایتاش دراینباره نوشت و کم کم مخاطبان را مجذوب کرد. در کمتر از دو سال بیش از صد هزار نفر مقالاتاش را میخواندند. او بعد از نوشتن این کتاب که بیش از ده میلیون نسخه از آن در اقصینقاط جهان به فروش رفته به شهرت رسید.
نویسنده نوشتهاش را راهنمای علمی و جامع برای ایجاد عادتهای خوب و شکستن عادتهای بد میداند. راهنمایی مناسب برای آن است که چطور هر روز یک درصد بهتر از روز قبل باشیم.
کلیر معتقد است اشتباه اکثر آدمها در این است که به جای سیستم بر هدف متمرکز میشوند. هدف چیزی است که میخواهیم به آن برسیم. سیستم، مجموعهای از کارها و برنامهریزیهایی است که باید برای رسیدن به هدف انجام دهیم.
او باور دارد اگر در عوض کردن عادتهایتان شکست میحورید ایراد از شما نیست. مشکل سیستمی است که بر اساس آن عمل میکنید. تمرکز بر سیستم کلی به جای توجه کردن به هدف یکی از نکات کلیدی این اثر است.
مولف کتاب «عادتهای اتمی…» دو دلیل اصلی را عامل تغییر نکردن عادات میداند. اول اینکه آدمها به دنبال عوض کردن اشتباهات هستند، دوم آنکه پروسهی تغییر عادات بد و اشتباهات نادرست است.
هر تغییر رفتار از سه لایه – تغییر خروجی (هدف)، تغییر پروسه (سیستم) و تغییر باور (هویت) -تشکیل شده است. برای عوض کردن عادات دائمی و مبتنی بر هویت باید تغییر را از عمیقترین لایه یعنی تغییر باور شروع کرد.
حلقهی عادت شاید مهمترین مفهوم در کتاب «عادتهای اتمی» است. حلقهی عادت فرآیندی چهار مرحلهای است که عادت جدید را شکل میدهد. سرنخ، میل، پاسخ و پاداش مراحل سازندهی این حلقه را تشکیل دادهاند. فقدان هر یک از این مراحل فرآیند را غیر فعال و ناقص میکند. با شناخت و درک نحوهی عملکرد این حلقه میتوان عادات را شناسایی کرد و دستبهکار اصلاحشان شد.
کلیر اعتقاد دارد برای ایجاد عادات خوب باید آن را جذاب و ساده و همچنین برای از بین بردن عادت بد باید آن را پنهان و به عامل رضایی تبدیل کنید.
نکتهای که کمتر به آن توجه شده تاثیر محیط در به وجوود آمدن عادات است. برای تغییر عادات و از بین بردن عادتهای بد باید محیط زندگی را به گونهای طراحی کرد که احتمال بروز عادات خوب بیشتر شود.
در بخشی از کتاب «عادتهای اتمی / یک راه ساده و اثبات شده برای ایجاد عادات خوب و شکستن عادات بد» که با ترجمهی هادی بهمنی توسط نشر نوین منتشر شده، میخوانیم:
«رفتار انسان همواره در حال تغییر است: موقعیت به موقعیت، لحظه به لحظه، ثانیه به ثانیه. اما این کتاب دربارهی چیزهایی است که تغییر نمیکند. دربارهی اصول رفتار انسانی است. اصول ماندگاری که میتوانید هر سال به آن اتکا کنید. ایدههایی که میتوانید کسبوکارتان را پیرامونش بسازید، خانواده را حول آن شکل دهید و زندگی را پیش ببرید.»
۲- «عادتهای خرد / تغییرات کوچکی که تغییرات بزرگ میآفرینند»
برای همه اتفاق افتاده که چیزهایی مختلف آزارشان داده، تصمیم گرفتهاند تغییرش دهند اما بعد از مدتی خشته و بیخیال شدهاند.
این روزها تقریبا اکثر افراد با اضافه وزن و چاقی دست به گریباناند. وقتی کارد به استخوان میرسد به سرعت رژیم غذایی دشوار از اینترنت یا صندوق پستی الکترونیک دانلود شده و از صبح روز بعد همه چیز بر اساس وزن، تعداد و مقدار کالری خورده و نوشیده میشوند. اما در کمتر از دو هفته یا یک ماه همه چیز به روال سابق برمیگردد. مشکل دو چیز است: اضطراب و انتخاب سختترین راه برای ایجاد تغییر.
نتایج تحقیق طولانی مدت محققان سه دانشگاه کمبریج، لیورپول و بریستول نشان میدهد، مردم دوست دارند همسران و پدر و مادرهای خوبی باشند، به موقع بخوابند، سر وقت از خواب بیدار شوند و … وقتی شکست میخورند بیشتر از همه خودشان را سرزنش میکنند.
برایان جفری فاگ محقق علوم اجتماعی آمریکایی که سالهاست با دانشگاه استنفورد همکاری میکند و آزمایشگاه طراحی رفتاری این دانشگاه را پایهگذاری کرده در کتاب «عادتهای خرد / تغییرات کوچکی که تغییرات بزرگ میآفرینند» اعلام کرده شکست خوردن در ایجاد تغییرات نشان دهندهی ناتوانی افراد نیست. او معتقد است تغییرات با برداشتن اولین قدمها ایجاد میشوند. به عنوان مثال، اگر کسی بخواهد روزانه پنج کیلومتر دویدن را به عادت بدل کند قدم اول آن است که کفش مناسب دویدن بپوشد. این کار به «رفتار خرد» او تبدیل میشود.
نویسنده میگوید برای لذت بردن از زنندگی شاد و سالم باید هر چیز را در ابعاد کوچک شروع کرد. به معنای دیگر «خرد» نیرومند است. به جای دو ساعت ورزش کردن یا مطالعه کردن با سه حرکت شنای پروانه یا چهار صفحه کتاب خواندن شروع کنید.
پروفسور بیجی فاگ بعد از راهنمایی کردن بیش از صد هزار نفر سیستمی به نام طراحی رفتار ساخته که با استفاده از آن میتوان مشکل ایجاد عادتها را حل کرد. فرمول طلایی پروفسور این است: آساناش کن، کاری کن تا در زندگیات جا بگیرد، به خودت پاداش بده»
در بخشی از کتاب «عادتهای خرد / تغییرات کوچکی که تغییرات بزرگ میآفرینند» که با ترجمهی مهسا صمدی و مهدیه مدنی توسط نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«وقتی پای تغییر رفتار به میان میآید، بسیاری از چیزهایی که میشنوید شما را گمراه خواهند کرد. مراقب باشید! حتی نظریههای آموزشیای که بسیار مورد استناد قرار میگیرند نیز اغلب در تغییر دادن زندگیِ افراد در دنیای واقعی شکست میخورند. همانطور که میدانید، انگیزه و قدرتِ اراده توجه بسیاری را به خود جلب میکنند. افراد همواره به دنبال راههایی برای تقویت و پایدار کردن آنها در طی زماناند. مشکل اینجاست که هم انگیزه و هم قدرتِ اراده بهطور طبیعی متغیرند و همین مسئله سبب میشود غیر قابل اطمینان باشند.»
۳- «قدرت عادت / چرایی کارهایی که در کسبوکار انجام میدهیم»
چرا افراد تسلیم قدرت عادات قبلیشان میشوند؟ از ورزش کردن، پیروی کردن از رژیم غذایی سالم، سر موقع خوابیدن و… دست میکشند و دوباره به عادات ناسالم تن میدهند؟ چون تغییر ایجاد کردن زمانبر و سخت است و به انرژی، پشتکار و انگیزهی بالایی نیاز دارد. اینجاست که نام «قدرت عادت» به میان میآید.
چارلز دوهیگ روزنامهنگار و نویسندهی امریکایی که سال ۲۰۱۳ برندهی جایزهی پولیتزر شد پیش از آنکه در روزنامهی نیویورکتایمز مشغول کار شود برای روزنامهی لسآنجلس تایمز مینوشت. او سال ۲۰۰۸ کتاب «قدرت عادت / چرایی کارهایی که در زندگی و کسب و کار انجام میدهیم» نوشت و در آن نقش عادتها در زندگی انسان را تجزیه و تحلیل کرد. او سه نکته را در کتاباش پرورده که عبارتند از:
۱- عادتها در چرخهی سه مرحلهای عمل میکنند: سرنخ، رفتار و پاداش
۲- میتوانید عادتهای خود را با جایگزین کردن رفتار تغییر دهید.
۳- اراده مهمترین عادت است و میتوانید به کمک سه راهکار آن را تقویت کنید.
عادتها طوری ساخته میشوند که بدون فکر کردن به مراحل مختلف، آنها را انجام میدهیم. این فرآیند که بخشبندی نام دارد بنیان شکلگیری عادتهاست. در اواسط دههی ۹۰ میلادی محققان مدرسهی روانپزشکی دانشگاه ام آی تی بر روی موشها مطالعه کردند. در این مطالعه موشها باید در یک هزارتوی T شکل تکهای شکلات پیدا میکردند. در شروع کار وقتی موشها به دنبال تکه شکلات بودند فعالیت مغزیشان بیشتر بود ولی به مرورز زمان و با تکرار آزمایش و آموختن مسیر، فعالیت مغزی موشها کم شد.
عادتها مثل چرخهی ساده کار میکنند. این حلقه به مغز کمک میکند انرژی کمتری مصرف کند. کمتر از ۵۰ درصد از کارها را به صورت خودکار انجام میدهیم. دوهیک معتقد است چرخهی عادتها در کارهای روزمره وجود دارند. در این چرخه دو بار فعالیت مغز برای تصمیمگیری دربارهی اجرای کدام عادت و تقویت پیوند سرنخ و رفتار بیشتر میشود. روزنامهنگار آمریکایی اعلام کرده سازمانها هم عادتهایی دارند. او در نوشتهاش شرح میدهد تحقیقاتی وجود دارد که نشان میدهند عادات سازماانی میان کارکنان شکل میگیرند. سازمانها هم تلاش میکنند با استفاده از سرنخ و پاداشهای چرخهی عادت مشتریان آنها را مجاب کنند محصول یا خدمات بخرند.
تغییر عادتهای اساسی سازمانها و افراد شدنی است. مایکل فلپس یکی از بزرگترین قهرمانان شنای تاریخ باور دارد قدرت تجسم موفقیت و آرام بودن عادتهای بنیادیناش هستند که او را از دیگران متمایز میکند.
در بخشی از کتاب «قدرت عادت / چرایی کارهایی که در زندگی و کسبوکار انجام میدهیم» که با ترجمهی مصطفی طرسکی و معصومه ثابتقدم توسط نشر نوین منتشر شده، میخوانیم:
«تبدیل و تغییر هر عادتی لزوما آسان یا سریع نبوده و همیشه هم این کار ساده نیست؛ اما امکان پذیر است و امروزه می دانیم که این کار چگونه صورت می گیرد.»
۴- «چگونه تغییر کنیم؟ / علم رسیدن به آنچه هستیم به آنچه میخواهیم باشیم»
در شروع سال جدید همه با خود عهد میبندند برای رسیدن به اهدافی که تعیین کردهاند تلاش کنند. چند جلد کتاب خودیاری و توسعهی فردی میخرند و با استفاده از توصیهها و تمرینهایی که در کتابها آورده شده راه رسیدن به اهداف را به قطعات کوچک تقسیم میکنند، خرد خرد پیش میروند تا انرژی و انگیزه بگیرند. اما بعد از مدتی همه چیز به هم میخورد، اهداف تعیین شده فراموش میشوند، افراد غرق در روزمرهگی مثل گذشته زندگی میکنند. اینجاست که پای موانع درونی افراد به میان میآید.
کیتی میلکمن اقتصاددان آمریکایی و استاد علوم رفتاری دانشگاه پنسیلوانیا است. او که به گفتهی همکاراناش یکی از باهوشترین و پرکارترین افرادی است که زندگیاش را صرف پاسخ دادن به سوالاتی از این قیبل کرده: چطور باید بهتر، سریعتر و کارآمدتر عمل کرد؟
او در کتاب «چگونه تغییر کنیم؟ / علم رسیدن به آنچه هستیم به آنچه میخواهیم باشیم» چیزهایی را به مخاطب میآموزد که نمیداند. خوانندهی کتاب یاد میگیرد موقع شروع عادت جدید زمانبندی اهمیت زیادی دارد، فراموشی آفت تصمیمگیری است. بهتر است چیزهای دشوار را به چیزهای جالب و سرگرمکننده تبدیل کنیم. راز داشتن زندگی بهتر این نیست که ابر انسانی بیعیب و نقص باشیم بلکه باید بتوانیم مشکلات را حل و فصل کنیم.
نویسنده میگوید با اینکه اپلیکیشن برنامهریزی برای رسیدن به اهداف را روی تلفن دستیتان نصب کردهاید اما یادتان رفته دارو بخورید. سوال این است: چرا ابزارها و شیوههایی که برای ایجاد تغییر تولید شدهاند شکست میخورند؟ پاسخ یک کلمه است: تغییر دشوار است.
همهی ما برای اینکه تغییر کنیم از روشها و شیوههای نادرست استفاده میکنیم. زمانی موفق میشویم که حریف را ارزیابی و از روشی مناسب برای حل مشکل استفاده کنیم. تغییر رفتار هم اینطور است. میتوان از راهبردی کلی استفاده کرد که معمولا به خوبی پاسخ میدهند.
در این کتاب قرار است از راهبردی جذاب برای موفقیت در تغییر رفتار استفاده کنیم. در فصول بعدی روشهای شناسایی مشکل، اندازهگیری میزان تاثیر منفیاش بر روند پیشرفت و نحوهی استفاده از شیوههای علمی برای از بین بردناش نشان داده میشود. تمرکز هر فصل بر مانعی درونی است که بین مخاطب و موفقیت قرار گرفته. وقتی مطالعهی کتاب به پایان رسید، مخاطب به راحتی خواهد توانست مشکل و روشهای از میان بردناش را شناسایی کند.
در بخشی از کتاب «چگونه تغییر کنیم؟ / علم رسیدن به آنچه هستیم به آنچه میخواهیم باشیم» که با ترجمهی سارا شیخی و مرضیه سخایی توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی منتشر شده، میخوانیم:
«سادهلوحها هنوز به این درک نرسیدهاند که دستگاههای تعهد، با اینکه شاید به لحاظ نظری عجیب به نظر برسند، در عمل ابزارهای بسیار سودمندی برای حل مشکلات آنها در خودکنترلی هستند. اگر اینطور نبود و دنیا پر بود از افراد دانا، میدیدید که خیلیها مشتاقانه دستگاههای تعهد را از بانکها، باشگاهها، معلمان و پزشکان میپذیرفتند -و حتی درخواست میکردند. اگر دنیا پر از افراد دانا بود، پیشنهاد استفاده از دستگاههای تعهد برای حل تمام مشکلات مربوط به وسوسه کفایت میکرد.»
۵- «هنر ظریف رهایی از دغدغهها / روشی نو برای خوب زندگی کردن»
مارک منسون یکی دیگر از پروردههای صنعت کتاب ایالات متحده در بخش خودیاری است که روانشناسان و صاحبان نظر کتابهایشان را تایید کرده و به مخاطبان معرفی میکنند.
او روز نهم ماه مارس سال ۱۹۸۴ در شهر آستین ایالت تگزاش به دنیا آمد. دوران دبستان و دبیرستان را در زادگاهاش تمام کرد و سال ۲۰۰۷ بعد از چهار سال تحصیل در رشتهی حسابداری از دانشگاه بوستون فارغالتحصیل شد. دو سال بعد، در حین کار در بخش مالی شرکتی بزرگ وبلاگاش را ساخت و شروع به نوشتن کرد. کمکم نوشتههایش که دربارهی فرهنگ، روابط انسانی، روانشناسی، پیدا کردن شریک زندگی، تمدد اعصاب و حفظ آرامش بود طرفداران زیادی پیدا کرد. منسن اولین کتاباش «هنر ظریف رهایی از ذغذغهها» که راههای موثر و جدید برای خوب زندگی کردن را یاد میدهد را روانهی پیشخان کتابفروشیها کرد.
او در این اثر به فرهنگ مسلط بر جوامع خرده میگیرد که از مردم انتظارات مثبت اما غیر واقعی دارد. اگر دقیق نگاه کنیم انتظارات بر نداشتههای افراد متمرکز است که فقدانهای شخصی و شکستها را برجسته میکند و نتیجهای جز بروز اضطراب، استرس، دلهره، دلشوره و نگرانی ندارد.
نویسنده میگوید همهچیزهای خوب زندگی در نتیجهی پیروز شدن بر خاطرههای تلخ، شکستها، زمین خوردنها و ناامیدیها به دست میآیند. پس نباید از گذشته بد، ناکامیها و دلشکستگیها فرار کرد. به بیان دیگر فرار از رنج بردن چیزی جر زنج نصیب آدمی نمیکند. برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کرد و سختی کشید اما در کنارش میتوان آرامش ذهن داشت.
در بخشی از کتاب «هنر ظریف رهایی از دغدغهها / روشی نو برای خوب زندگی کردن» که با ترجمهی میلاد بشیری توسط نشر میلکان منتشر شده، میخوانیم:
«مشکل واقعی این است: جامعهٔ امروز ما از طریق عجایب فرهنگ مصرفگرا و شبکههای اجتماعی و خودنمایی و هی ببین زندگی من خیلی از زندگی تو جذابتر است و… نسلی را پرورش داده که عقیده دارد داشتن تجربیات منفیای مانند اضطراب، ترس، گناه و… اصلاً خوب نیست.»
دیدگاه خود را بیان کنید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامت گذاری شدهاند *