frontpage hit counter

آخر هفته فیلم و سریال چی ببینیم؟

زهرا مطیع

زهرا مطیع

زمان مورد نیاز برای مطالعه: 35 دقیقه

آخر هفته فیلم و سریال چی ببینیم؟

آنچه در این مقاله میخوانیم

گاهی یک آخر هفته کامل با سؤال «فیلم چی ببینیم» طی می‌شود و هیچ‌کس هیچ تصمیمی نمی‌تواند بگیرد.ما در این مقاله به شما یک فیلم خوب، یک سریال خوب، یک فیلم جدید، یک فیلم ترسناک و یک انیمه معرفی می‌کنیم. این فیلم‌ها شاید حال شما را خوب کنند.

فیلم جدید چی ببینیم؟

  • فیلم «یک درد واقعی»

«یک درد واقعی»؛ فیلم چی ببینیم

«یک درد واقعی» داستان تجربه‌ی همراهی و سفر است. دو رفیق، دو فامیل پس از مدت‌ها دوری سفری را آغاز می‌کنند. سفری که به دل گذشته و تاریخ است. در این سفر قطعا چیزهای بسیاری وجود دارد. چه چیزی بهتر از انتخاب سفر برای خلق فراز و فرودهای متعدد دراماتیک و قرار دادن سدهای مختلف در برابر زندگی شخصیت‌ها. سفر یعنی پشت سر گذاشتن تجربیات تازه و رسیدن به یک درک منحصربه فرد از زندگی. حال جسی آیزنبرگی پشت دوربین روایت این سفر قرار گرفته که خودش بازیگر خوبی است. نکته این که بهترین بازیگر فیلم خود او نیست و باید این اعتبار را به پای کیرن کالکین نوشت که یکی از بهترین بازی‌های سال 2024 میلادی را انجام داده است و از الان شانس بسیاری برای تصاحب اسکار هم دارد.

آن سو تر این داستان سفر به داستان نقب زدن به دل تاریخ هم تبدیل می‌شود. دردی در زندگی نسل‌های گذشته وجود داشته که نسل حاضر هم از آن رهایی ندارد. نکته این که جسی آیزنبرگ روایت این کشمکش‌ها را به آرامی پیش برده و نوعی ملاطفت در شیوه‌ی داستانگویی او وجود دارد. نه کسی قرار است زیادی احساساتی شود و اشک ما را درآورد و نه قرار است عنان از کف دهد و قصه سمت و سویی تماما کمدی به خود بگیرد. از این رو فیلم «یک درد واقعی» فیلمی شدیدا انسانی است که ارزش تماشا کردن را دارد. به ویژه که دو شخصیت مرکزی درجه یک دارد که می‌توان با آن‌ها همراه شد.

فیلم خوب چی ببینیم؟

  • فیلم «اوندین»

فیلم اوندین

«اوندین» یکی از بهترین فیلم‌های عاشقانه‌ی این چند سال گذشته است. کریستین پتزولد اتفاقات و حوادث محیرالعقول، فانتزی و سوررئال را طوری به نمایش می‌گذارد که انگار ساده‌ترین کار دنیا است. در جهان فلیم‌سازی او حضور یک حکومت توتالیتر یا آغاز جنگ جهانی دوم با شمایل جهان امروز همان‌قدر مرسوم است که هر اتفاق ساده دیگری. گرچه در «اوندین» خبری از فرار و کشتار چون شاهکار او یعنی «ترانزیت» نیست اما داستان سودایی عشق دو انسان در آغوش یکدیگر به گونه‌ای هم به تاریخ برلین و هم به یک قصه افسانه‌ای گره می‌خورد که گویی عادی‌ترین کار دنیا است و پتزولد دارد فیلمی واقع‌گرایانه با شخصیت‌هایی از هر نظر معمولی می‌سازد نه داستانی که یک سرش تاریخ است و یک سرش افسانه. اگر این جمله معروف را بپذیریم که «با مرور زمان تاریخ افسانه می‌شود و افسانه نیز به اسطوره تبدیل می‌شود» باید بپذیریم که پتزولد همین کار را با سرگذشت شهر برلین در این فیلم می‌کند.

چگونه پتزولد به همه این موفقیت‌ها دست می‌یابد؟ او در واقع هیچ کاری برای رمزگشایی یا آسان کردن داستان نمی‌کند. قصه افسانه‌ای یا جنگی خود را در استودیو نمی‌سازد یا از جلوه‌های ویژه استفاده نمی‌کند تا مخاطب خو گرفته به فضای نمایشی سینمای هالیوود احساس راحتی کند. پتزولد داستانش را در جایی تعریف می‌کند که اصلا توقع چنین رویدادهای غیرطبیعی در آن جا وجود ندارد. در نتیجه برای مخاطبان عام سینما تماشای چنین فیلمی سردرگم کننده است. در «ترانزیت» داستان در دهه چهل میلادی می‌گذرد اما همه چیز سر و شکلی امروزی دارد. در «اوندین» دختری مانند پری‌های دریایی زندگی می‌کند. حتی مانند آن‌ها فقط زمانی از دست معشوق خیانت‌پیشه رها می‌شود که او را بکشد. اما باز هم همه این‌ها با کم‌ترین جلوه‌های ویژه و کم‌ترین تروکاژی برای بَزَک کردن تصاویر فیلم، مقابل مخاطب قرار می‌گیرد. داستان زمانی جذاب می‌شود که این قصه پر از عشق‌های تراژیک به داستان شهر گره می‌خورد. همان طور که گفته شد عشق اوندین به معشوق تازه زمانی اجازه بروز دارد و قوام می‌یابد که معشوق سابق از بین برود. در واقع عشق تازه بر آوارهای عشق قدیمی ساخته می‌شود. همچون داستان آن موزه که اوندین مدام از آن می‌گوید، موزه‌ای که بر ویرانه‌های قصر برلین ساخته شده. همچون شهر مرداب‌ها و رودها. همچون شهر پریان دریایی. همچون برلین.

فیلم ترسناک چی ببینیم؟

  • فیلم «نوسفراتو»

نوسفراتو؛ فیلم چی ببینیم

«نوسفراتو» قرار بود ترسناک‌ترین فیلم سال لقب بگیرد. بسیاری از کار رابرت اگرز راضی بودند و توانستند با حال و هوای اثر همراه شوند و برخی هم نه. دلیل مخالفت اکثر منتقدان با فیلم رابرت اگرز، مقایسه‌ی آن با دو نسخه‌ی قدیمی‌تر همین داستان یعنی «نسفراتو، خون آشام» ورنر هرتزوگ به سال 1979 و «نوسفراتو» اثر فردریش ویلهلم مورنائو به سال  1922 بود. به ویژه نسخه‌ی قدیمی‌تر که به عقیده‌ی بسیاری یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما است. اما در یک داوری مستقل و به دور از مقایسه فیلم رابرت اگرز اثری شدیدا ترسناک و در عین حال سرگرم کننده است که قطعا مخاطب سینمای ترسناک را حسابی راضی خواهد کرد.

رابرت اگرز داستان تنهایی‌های یک کنت خونخوار را به داستان دلدادگی زن و مردی گره زده و از دل آن وحشتی را به جان مردمانی انداخته که تا پیش از سررسیدن هیولا به زندگی خود مشغول بودند. جدال میان نور و روشنایی از یک سو و تاریکی از سوی دیگر در دستان رابرت اگرز بیش از هر چیز با پیروزی تاریکی همراه است و قاب‌های فیلم هم این را نشان می‌دهد. فقط نکته‌ای می‌ماند؛ مدت‌ها بود که فیلم خوبی ما محوریت یک خون‌ آشام بر پرده نیفتاده بود. خون آشام‌های امروزی همه جوانانی خوش چهره بودند که مانند نوجوانان عاشق پیشه رفتار می‌کردند. حال خون آشامی در برابر ما است که حتی فکر کردن به عاشق شدنش هم لرزه بر تن مخاطب می‌اندازد. بازی‌های فیلم هم بازی‌های خوبی است؛ به ویژه بازی لیلی رز دپ، دختر جانی دپ که نشان می‌دهد توانایی زیادی دارد و بعدا از او بیشتر خواهیم شنید.

انیمیشن چی ببینیم؟

  • انیمیشن «شاهزاده مونونوکه»

شاهزاده مونونوکه

«شاهزاده مونونوکه» مانند فیلم «یک درد واقعی» داستان یک سفر است. اما این سفر تفاوتی با سفر قبلی دارد. در این جا قهرمان داستان باید گام به گام مسیری را طی کند که شایسته‌ی کسب عنوان قهرمانی شود و مردمانی را نجات دهد. برای رسیدن به این مقصود هم هفت‌ خانی در برابر او است که باید از آن گذر کند. این هفت خان هم پر از رویا و کابوس است و همان قدر که می‌تواند لحظه‌ای زیبا و دلفریب باشد، در همان لحظه خطرناک و دهشتناک هم جلوه می‌کند. آن چه که قهرمان را در پایان نجات می‌دهد، ثابت قدمی او و از دست ندادن اعتمادش به کاری است که انجام می‌دهد. هایائو میازاکی هم که استاد خلق داستان دلاوری‌ها در دل کابوس‌های متکثر و تمام نشدنی است. در چنین قابی است که «شاهزاده مونونوکه» نه تنها مخاطب کم سال، بلکه والدین او را هم با خود همراه می‌کند.

مشخص است که داستان در یک دنیای فانتزی جریان دارد. اما برای درک بهتر قصه بد نیست سری به تاریخ هم بزنیم. در دوران «موروماچی» یعنی تا قرن شانزدهم ژاپن تحت حاکمیت شوگان‌ها تکه تکه شده است. شوگان‌ها قدرت را قبضه کرده‌اند و یک دیکتاتوری ترسناک راه انداخته‌اند. در این میان مردم هر منطقه به هر چیزی برای فرار از شرایط موجود متوسل می‌شدند. یکی از این دستاویزها هم باور به عناصر ماورالطبیعه و نیروهایی برتر بود. هایائو میازاکی از همین استفاده می‌کند و نیروهای خیر و شر داستانش را در برابر هم قرار می‌دهد؛ یکی سراسر خیر است و دیگری سراسر شر. اما موضوع این جا است که فقط قهرمانی باید ظهور کند که بتواند از نیروی خیر استفاده کند و شر را فراری دهد. حال میازاکی داستان این قهرمان را برای ما روایت می‌کند.

سریال چی ببینیم؟

  • سریال «محافظ شخصی»

سریال محافظ شخصی؛ فیلم چی ببینیم

سریال «محافظ شخصی» از آن سریال‌های خوبی بود که در دل سریال‌های دیگر گم شد. اول که داستان جمع و جوری دارد و به جز تعریف کردن این داستان به چیز دیگری فکر نمی‌کند. طبعا به خاطر حال و هوای جاسوسی آن و البته تاثیرپذیری از حوادث روز اروپا چیزهایی نظیر انتقاد از سیاست‌مداران در آن وجود دارد اما آن چه برای سازندگان اهمیت دارد دو شخصیت اصلی آن و قصه‌ای است که تعریف می‌کنند. از یک سو محافظی وجود دارد که در کارش خبره است و از سوی دیگر وزیری که غرق در مشکلات سیاسی است و باید راه فراری پیدا کند. در این سفر این دو تا جایی با هم همراه هستند اما دسیسه‌هایی در کار است که راه این دو را جدا می‌کند.

از همین جا پای افراد دیگری هم به داستان باز می‌شود. آن‌ها به دنبال قربانی می‌گردند و تمایل دارند پای دولتمردان انگلیسی را به یک رسوایی بزرگ باز کنند و طبعا دنبال قربانی می‌گردند. روایت جاسوسی سریال از این جا آغاز می‌شود. قهرمان قصه در موقعیتی قرار می‌گیرد که در ابتدا باورش ندارد؛ او که زمانی قهرمان کشورش بود، حال باید نامش را پاک کند تا بتواند به زندگی عادی بازگردد. از این منظر در مقاطعی از سریال با اثری شبیه به سه فیلم اول مجموعه‌ی «بورن» همراه هستیم و قهرمان داستان هم مانند جیسون بورن توانا است. سطح اکشن سریال به اندازه‌ی مجموعه «بورن» بالا نیست اما به اندازه‌ای است که حتما آخر هفته‌ی خوبی را برای مخاطب رقم می‌زند. به ویژه که کل سریال فقط شش قسمت است و خیلی زود تمام می‌شود.

—–فیلم‌ها و سریال‌های پیشنهادی هفته اول بهمن 1403—–

فیلم جدید چی ببینیم؟

  • فیلم «کنت مونت- کریستو»

 

داستان مردی که می‌خواهد بیگناهی‌اش را ثابت کند و شکواییه‌ای علیه فرانسه‌ی پس از ناپلئون صادر کند، در دستان فیلم‌ساز تبدیل به داستانی اکشن و مهیج شده که همه چیز دارد؛ هم عشقی آتشین و هم داستان پر فراز و فرود در باب زندگی کسانی که تا دم دروازه‌های جهنم سفر کرده‌اند و زنده بازگشته‌اند. الساندر دوما در قرن نوزدهم قصه‌ای در باب دوران پساناپلئونی نوشت و مانند هر نویسنده‌ی چیره دست دیگری آن را به روایتی از قصه‌ی شخصیت‌هایی تبدیل کرد که طوفان حوادث پس از اتفاقات بزرگ گریبانشان را می‌گیرد و آن‌ها را در برزخ رها می‌کند. اما نکته این که مرد قصه‌ی او اهل جا زدن نیست و در برابر ستم روا شده، کم نمی‌آورد و مبارزه می‌کند.

حال فیلم‌ساز با اقتباسی وفادارانه از همان کتاب تلاش کرده که فیلمی درگیر کننده بسازد. اگر بتوان ایرادی به فیلم منتسب کرد، نچسب بودن بازیگر نقش اصلی است که چندان همراهی مخاطب را برنمی‌انگیزد، وگرنه فضاسازی معرکه‌ی اثر در کنار قصه‌ای مهیج و البته حال و هوای اکشن آن سبب می‌شود که تماشاگر تا پایان «کنت مونت- کریستو» را تماشا کند و لذت ببرد. ضمن این که تماشای این فیلم در این برهوت فیلم‌های تاریخی می‌تواند غنیمتی باشد که کمتر به دست می‌آید. در کنار همه‌ی این‌ها جلوه‌های ویژه‌ی فیلم هم قابل قبول است و سازندگان توانسته‌اند داستان فیلمی را که هر بخشش در گوشه‌ای اتفاق می‌افتد، با تکیه بر همین جلوه‌های ویژه به درستی از کار درآورند.

فیلم خوب چی ببینیم؟

  • فیلم «داستان استریت»

داستان استریت

همین روزها دیوید لینچ بزرگ این دنیا را ترک کرد و سینما به عزای یکی از بزرگترین فیلم‌سازان تاریخ خود نشست و اگر از خودتان می‌پرسید، این هفته فیلم چی ببینیم، احتمالا پاسخ این سوال را هم دارید. دیوید لینچ چنان فلیم‌ساز مهمی بود که هر فیلمش جدل‌ها و بحث‌های بسیاری را به همراه داشت و سبب گفتگوها و جدل‌های قلمی فراوان می‌شد. اما قصه‌ی «داستان استریت» قصه‌ی متفاوتی است. در ظاهر هیچ ارتباطی بین این فیلم و دیگر آثار دیوید لینچ وجود ندارد. لینچ بزرگ هم گویی با انتخاب نام دوپهلوی فیلمش که هم سرراست بودن را به ذهن متبادر می‌کند و هم نام خانوادگی شخصیت اصلی است، همین را می‌گوید. اما نکته این جا است که با وجود برخورداری از یک قصه‌ی شسته و رفته و سرراست، فیلم «داستان استریت» حرف‌های بیشتری برای گفتن دارد.

در تمام فیلم‌های نمونه‌ای دیوید لینچ با شخصیت‌هایی طرف هستیم که در جستجوی ثبات به هر دری می‌زنند و وقتی آن را نمی‌یابند، اقدام به فرار می‌کنند. این فرار کردن هم می‌تواند زدن به دل جاده باشد و فرار از دست هر آنچه که جلوه‌ای از زندگی گذشته دارد. اما در فیلم «داستان استریت» قصه برعکس است. شحصیت اصلی به ثبات رسیده اما ناگهان با شنیدن خبر بیماری برادرش به جاده می‌زند تا از دست آن ثبات فرار کند. گویی لینچ با انتخاب این داستان همه چیز را وارونه کرده و نه فقط داستانش را به واضح‌ترین شکل ممکن روایت کرده، بلکه مفهوم همیشگی موجود در آثارش را به شکلی تغییر داده که در وهله‌ی اول قابل شناسایی نیست. نکته این که «داستان استریت» به ایستادن و لختی استراحت کردن می‌ماند. استراحت کردن مردی که تمام عمرش در حال فرار از کابوس‌هایش بود و حال تصمیم گرفته کمی آرام بگیرد و گوشه‌ای بنشیند.

فیلم ترسناک چی ببینیم؟

  • فیلم «آخرالزمان زد: شروع یک پایان»

آخرالزمان زد؛ فیلم چی ببینیم

سینمای اسپانیا در ساختن فیلم‌های ترسناک بسیار توانا است. در طول این سال‌ها موفق شده فیلم‌های ترسناک خوبی با محوریت حضور زامبی‌ها بسازد. نکته این که در اکثر این فیلم به جز مواردی معدود و محدود، زامبی‌های چهره‌ای متفاوت با زامبی‌های مرسوم داشتند. اما «آخرالزمان زد: شروع یک پایان» این گونه نیست و گویی از روی دستورالعمل قدیمی فیلم‌های زامبی‌محور ساخته شده و البته یکی از بهترین فیلم‌های ترسناک 2024 هم هست. همه چیز آن کلیشه‌ای به نظر می‌رسد اما قصه چنان روان تعریف می‌شود و داستان و شخصیت اصلی چنان گیرا هستند که نمی‌توان تا پایان از پرده چشم برداشت و کار دیگری کرد.

از همان ابتدا بدون هیچ مقدمه‌ای به یاد فیلم‌های شاخص زامبی‌محوری چون «28 روز بعد» می‌افتیم؛ شهری خالی از سکنه و مردمانی که توسط ارتش به جای دیگری برده شده‌اند. اما ورق برمی‌گردد. این شهر در ظاهر پر از آرامش و خالی، آتشی در خود نهفته دارد که به زودی همه را خاکستر می‌کند. پس قهرمان قصه آستین بالا می‌زند و به دنبال چاره می‌گردد. در راه متوجه می‌شود که مردمان زنده مانده از بلای زامبی‌ها، خطرناک‌تر از آن موجودات کریه هستند و ناگهان تغییر مسیر می‌دهد. در این راه تنهایی او با کسانی پر می شود و سپس چندتایی سکانس معرکه از راه می‌رسند که حسابی نفسگیر هستند. در چنین چارچوبی است که یکی از بهترین فیلم‌های ترسناک سال 2024 زاده می‌شود.

انیمیشن چی ببینیم؟

  • انیمیشن «دیو و دلبر»

دیو و دلبر

کمپانی والت دیزنی زمانی انیمیشن‌های دلچسبی می‌ساخت که حسابی مخاطب را سرگرم می‌کرد. همان انیمیشن‌های خوش رنگ و لعاب که همه چیز داشتند؛ قصه‌هایی پریانی که در آن‌ها خیال و رویا اهمیت فراوان داشت و تماشاگر هم به همین دلیل پول می‌داد و برای تماشا در سالن سینما می‌نشست. حتی قصه‌ی تلخ و تاریکی چون قصه‌ی «دیو و دلبر» که در دستان فیلم‌سازان بزرگی چون ژان کوکتو به داستان‌هایی گوتیک شباهت داشتند، توسط گردانندگان والت دیزنی به فیلم‌هایی خیال‌انگیز تبدیل می‌شدند که می‌شد در آن‌ها غرق شد و کمی از دنیا فاصله گرفت. آن جهان رنگارنگ و سراسر رویا مخاطب را در ِآغوش می‌کشید و با خود به دنیایی می‌برد که هیچ چیزش به اطراف ما شباهت نداشت.

«دیو و دلبر» مورد بحث ما هم یکی از آخرین فیلم‌های باشکوه آن دوران دیزنی است و هنوز هم بهترین انیمیشنی است که از روی این قصه‌ی مهم اقتباس شده است. دلیل این موضوع هم به تمرکز سازندگان روی رابطه‌ی دو شخصیت اصلی بازمی‌گردد. آن‌ها تمام حواشی را حذف کرده‌اند و به قصه‌ی دیوی پرداخته‌‌اند که یاد می‌گیرد احساس داشته باشد و دختری که عاشق می‌شود. آن سو تر وسایل سخنگوی خانه هم هستند که توامان به این تصویر رنگارنگ هم خنده می‌آورند و هم بر میزان خیالش اضافه می‌کنند. در چنین چارچوبی است که نمی‌توان به تماشای انیمیشن «دیو و دلبر» نشست و مدام لبخندی بر لب نداشت.

سریال چی ببینیم؟

  • سریال «آب‌های شمالی»

آب‌های شمالی؛ فیلم چی ببینیم

اندرو هیگ سریال آب‌های شمالی را از کتابی به همین نام و به قلم ایان مک‌گوایر اقتباس کرده است. کتاب به خاطر توصیفات دقیقش از نحوه‌ زندگی ملوانان کشتی‌های صید نهنگ در قرن نوزدهم و هم‌چنین شرح جزئی‌نگرانه رفتار شخصیت‌هایش برای بقا در یک محیط یخ زده جایی نزدیکی قطب شمال، بسیار تحسین شد و نهایتا هم سر از لیست 10 کتاب برتر نشریه نیویورک تایمز در سال 2016 درآورد. داستان سریال اندرو هیگ در سال 1859 و در بندر صنعتی هال انگلستان آغاز می‌شود. درست در زمانه‌ای که تجارت روغن نهنگ از رونق افتاده و جای خود را به تجارت زغال سنگ داده است.

در چنین بستری صاحب یک شرکت شکار نهنگ در تلاش است که یکی یکی از شر کشتی‌هایش خلاص شود. او با پیش بردن یک نقشه خطرناک از ناخدای کشتی خود می‌خواهد که آن را در یک مکان مشخص در نزدیکی قطب شمال به یخ‌های قطبی بکوبد تا بتواند از شرکت بیمه پولی زیادی به جیب بزند و البته قول می‌دهد که کشتی دومی هم برای نجات افراد در همان نزدیکی خواهد بود. در چنین بستری تعلیقی شکل می‌گیرد و مخاطب تصور می‌کند که شاه‌پیرنگ سریال، همین اعزام و نحوه غرق شدن کشتی است اما سازندگان از این بستر استفاده می‌کنند تا قصه‌ی دیگری تعریف کنند. در واقع این داستان فقط بهانه‌ای است برای نقب زدن به ذات طماع بشر و کندوکاو در باب ماهیت خیر و شر و طمع انسان. گفتنی است بازی بازیگران سریال، به ویژه بازی کالین فارل از نقاط قوت اصلی آن است.


دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت ‌گذاری شده‌اند *

* میزان رضایت :

در حال بارگذاری